اسرار عمارت تابان

رمان معمائی ـ ماجرایی اسرار عمارت تابان مخاطبش را به سفری رازآلود می‌برد که در آن، باز شدن هر گره گرهی جدید به‌دنبال دارد؛ و هیچ‌کس و هیچ‌چیز آنچه می‌نماید نیست.

رمان معمائی ـ ماجرایی اسرار عمارت تابان مخاطبش را به سفری رازآلود می‌برد که در آن، باز شدن هر گره گرهی جدید به‌دنبال دارد؛ و هیچ‌کس و هیچ‌چیز آنچه می‌نماید نیست. خانم دکتر تابان رودکی باستانشناسی جدی و خوش‌نام است که به‌دعوت استاد قدیمش، دکتر نادران، و در کنار محقق جوانی به‌نام آیدین، عازم کاوشی محرمانه در قلعه‌ی بلقیس در خراسان شمالی می‌شود. این تیم کوچک در عمارتی اربابی و خلوت، به نگهبانی پیرمردی لال و مرموز، اقامت می‌کند.
با رخ‌دادن حوادثی عجیب و خطرناک، پای قاچاقچیان و پلیس هم به این کاوش باز می‌شود و ناگهان تابان خود را در دل ماجرایی می‌بیند که
یک سرش به قرن هفتم و شب حمله‌ی مغول به این منطقه می‌رسد،
و یک سرش به ماجرایی خان‌ورعیتی در نیم قرن پیش. عشقْ نقطه‌ی اتصال تمام این ماجراهاست، و پایان غیرقابل انتظار.
:
وقتی چیزی رو که نداری با تمام وجود می‌خوای، ساعت‌ها و روزها
نقشه‌ی به‌دست آوردنش رو می‌کشی؛ و به ده‌ها راه مختلف و گاهی متضاد فکر می‌کنی که چطوری بهش برسی.
بعد، اون لحظه که به‌دستش می‌آری و به خودت می‌گی «بالاخره شد!»، اون لحظه یکهو تمام گذشته صفر می‌شه: هم ناراحتی‌ها و سختی‌ها، هم اشتیاق‌ها و نقشه‌ها. حتی یک جورهایی می‌ترسی، چون تازه آتیشت فروکش می‌کنه و یادت می‌آد واسه رسیدن به این نقطه چه کارهایی که نکردی… شاید واسه همینه که آدم‌های عادی و بدون رؤیا فکر می‌کنن ما غیرمعمولی‌ها که رؤیاهای بزرگ داریم، آدم‌های سنگدلی هم هستیم. ولی نمی‌دونن سنگدلی و بی‌رحمی ما به‌خاطر اینه که قبل‌ترش آدم‌های جاه‌طلب دیگه‌ای بودن که پا روی ما گذاشتن و به‌خاطر زنده‌کردن رؤیاهای خودشون به ما ظلم کردن.

 

مصاحبه‌ها

گفت‌و‌گو با شیوا مقانلو درباره ادبیات امروز و رمان «اسرار عمارت تابان»

 

نقدها

آغاز تابستان با یک داستان معمایی حادثه‌ای

 

پی دی اف های پیوست شده

دریافت فایل