کشش‌­ها

کشش­ها

نوشته دیدیه ون کولارت

ترجمه حسن سلیمانی­نژاد

"کشش­ها" کتابی جذاب است که گرچه ساختار نسبتا نویی دارد, اما طرحی که در پس داستانها خوابیده, چندان بکر و بدیع نیست. کتاب از سه داستان به هم پیوسته تشکیل میشود که در عین حال که هر یک موجودیت مجزایی دارند, اما ردپای مشترکی در هر سه­ وجود دارد که به نوعی آنها را به هم مرتبط میکند. این ردپا, جان گرفتن اجسام هنریست, که باعث میشود کاراکترهای اصلی هر کدام از بخشهای کتاب, به سردرگمی و حتا مرگ برسند. در بخش اول, داستانهای یک نویسنده معروف, موجودیتی فراتر از یک "نگارش" صرف میابند: آنها خود به نویسنده­شان حکم میدهند, خودشان انتخاب میکنند که سوژه باشند, و خودشان سرنوشت او را رقم میزنند. در نگاه اول, این شخص نویسنده است که با طرح نقشه­هایی شیطانی به سراغ سوژه­ها میرود تا با کشتن آنها, دستمایه­ی جدیدی برای رمانهای بعدیش پیدا کند؛ اما هرچه کتاب جلوتر میرود- و ما با تپش درونی اجسام آشناتر میشویم-  درمیابیم که انگار آدم­ها نقش مهمی در این تصمیم­گیرها ندارند.

در بخش دوم, ماجرا بر سر چند تابلوی نقاشی رخ میدهد: تابلوهایی زیبا که پس از کشیده شدن توسط نقاش مرموزشان, سوژه­ها را در خود بلعیده, گم کرده, یا ناپدید ساخته اند. این مضمون که با ساختی پلیسی/جنایی همراه شده است, خواننده­ی جدی­تر را بیش از هر چیز به یاد داستان کوتاه "پرتره" اثر ادگار آلن پو میندازد: داستانی که در آن نقاش جوانی با اصرار تصویر زن جوان و زیبایش را میکشد. اما وقتی تابلو تمام میشود, زن میمیرد: زیبایی و  جوانی او برای همیشه در تابلو حفظ و زندانی شده است. خب, رمان "تصویر دوریان گری" اثر جاودانه اسکار وایلد را هم به خاطر نمیاورید؟! به علاوه, آخر این فصل از کتاب کشش­ها, کاملا از یک افسانه چینی الهام گرفته است: افسانه­ای درمورد نقاشی خردمند و چیره­دست که تابلوهای بسیار جانداری میکشید, و در نهایت برای فرار از دست دشمنانش, وارد منظره­ی یکی از تابلوهای خود شد و برای همیشه ناپدید گشت.

در بخش سوم این کتاب, جان­بخشی به یک عمارت مجلل و مرموز, و وسائل داخل آن, اهدا شده است. این عمارت با نیرویی مرموز کاراکتر داستان را به خود جذب میکند, ذهنش را به هم میریزد, و کسی را که سالها قبل در آن زیسته است, پیش چشم فرد فعلی حاضر میکند. و پس از این, زندگی قهرمان ما برای همیشه تغییر میکند.

علاوه بر پیوست ساختاری, چهار عنصر "تابلو- عمارت - یک دستنویس- یک زن" به عنوان رابطین این سه بخش از کتاب عمل میکنند. ابتکاراتی چون روایت از زبان مرده­ای که تا آخرین لحظه با خونسردی داستانش را بازگو میکند, توصیف دقیق ریزه­کاریها و ارائه­ی حس و حالی زنده از فضاها, نثر شیرین ون کولارت, و ترجمه خوب مترجم کتاب, "کشش­ها" را به کتابی خواندنی تبدیل میکند, اگرچه خوانندگان حرفه­ای­تر و اشنا با کلاسیکها درمیابند که "کشش­ها" روی شانه­ی کتابها و داستانهای دیگری ایستاده است.    

شیوا مقانلو