فاتح جهان

اسکندر یکی از مهمترین اما مرموزترین پادشاهان تاریخ است که حدود 300 سال قبل از میلاد میزیسته و داستانهای زیادی د مورد لشگرکیشهایش وجود دارد. خواننده این کتاب مصور و پرماجرا هم با زندگی شخصی اسکندر و فتوحات آشنا میشود و هم اطلاعات خوبی درمورد تاریخ ایران باستان پیدا میکند.

شیوا مقانلو از افراد تاثیرگذار و فعال حوزه ی ترجمه در یک دهه ی اخیر است. از مطرح ترین آثار او می توان به ترجمه هایی از آثار دونالد بارتلمی و لوئیس بونوئل اشاره کرد که با استقبال فراوانی روبرو شدند. با خانم مقانلو درباره ی آثار اخیراً منتشر شده ی ایشان و شرایط حاکم بر حوزه ی ترجمه و نشر گفتگویی داشتم.

1- خانم مقانلو پیش از هر چیز انتشار کتاب های اخیرتان را تبریک می گویم. اول از همه بپردازیم به مجموعه ی "شخصیت های تاثیرگذار" و نشر ققنوس. دو کتاب "میگل دِ سروانتس" اثر دان ناردو و "اسکندر مقدونی" اثر مایکل برگن با ترجمه ی شما در ادامه ی کتاب های این مجموعه در سال 90 به چاپ رسید. پیش از این در سال 89 "میکل آنژ" اثر باربارا ای. سامرویل از همین مجموعه با ترجمه ی شما روانه ی کتاب فروشی ها شده بود. چه چیزی شما را علاقمند به کار در این مجموعه کرد و چرا این شخصیت ها؟
ممنونم ار تبریک شما. این کتابها پیشنهاد انتشارات ققنوس بودند که کل مجموعه را خریداری و به چند مترجم پیشنهاد کرده بود. این مجموعه مشاهیر آدمهای مختلفی را در برمیگرفت که هرکدام در حوزه¬ای اثرگذار بودند. من به خاطر تخصصم در هنر و ادبیات, و علاقه ام به تاریخ, میکل آنژ و سروانتس و اسکندر را انتخاب کردم. مثلا سیاستمداران معروف هم در این مجموعه بودند ولی برایم هیچ جذابیتی نداشتند.   


2- آیا باید در انتظار انتشار کتاب های دیگری در ادامه ی مجموعه ی "شخصیت های تاثیرگذار" و با ترجمه ی شما باشیم؟
اگر ققنوس بخواهد این مجموعه را ادامه بدهد و شخصیتهای پیشنهادیش هم برایم جالب باشند, ادامه میدهم چون بازخوردهای خوبی داشته.


3- یکی دیگر از ترجمه های منتشر شده ی شما در سال 90 رمان "نور شعله ور" اثر تریسی شوالیه، توسط کتابسرای تندیس بود. پیش از این رمان "دختری با گوشواره ی مروارید" از همین نویسنده در ایران ترجمه شده بود و با استقبال خوبی هم روبرو شد. تریسی شوالیه و فضای تاریخی-داستانی معمول رمان هایش را در این اثر چگونه دید؟ در کل ژانر تاریخی-داستانی را  با توجه به بسامدی که همواره بین تاریخ و داستان دارد و شاید به طور کامل پایبند هیچکدام نیست چگونه می بینید؟ آیا این ژانر مخاطب های خاص خود را در ایران پیدا کرده است؟
تریسی شوالیه نویسنده مهم و موفقیست, چون توانسته با ارتقا یک ژانر و تقلیل یک ژانر و سپس تلفیق ان دو با هم, به یک گونه سوم منحصر به فرد  و موفق دست پیدا کند. به نظر من او رمان عاشقانه را از نمونه های متعارف و قراردادیش فراتر میبرد, در مقابل بیوگرافی یا تاریخ هنر را در حد کلیات فرو میکاهد, و با این روش زندگی یک هنرمند معروف را در بطن یک اثر شورانگیز به محاطب معرفی میکند. من شخصا این ژانر را دوست دارم, شاید نه به اندازه اثار مثلا برخی پست مدرنیستهای امریکایی و اروپایی؛  ولی در قالب خودش برایم جذاب است.
خود شوالیه هم اذعان دارد خودش را مقید به تاریخ نگاری مستند نمیبیند. او در عین مطالعه زیاد و احاطه بسیار به موضوعات انتخابیش, از اویه دید خودش به انها نزدیک میشود. در "نور شعله ور" هم ما با زندگی یکی از پیچیده ترین شخصیتهای هنری تمام اعصار یعنی ویلیام بلیک روبرو میشویم که اشعار و تابلوهایش حتا امروزه هم محل کشف و جدل اند. اما در این کتاب یک بلیک کاملا ملموس و دوست داشتنی برایمان رسم میشود, در وسط بازر مکاره ای پر از عشق و انتقام و ماجرا.
امیدوارم این ژانر مخاطب فراوانی در ایران پیدا کند. از دیرباز مردم ما به رمانهایی با فضاهای تاریخی بیشتر علاقه داشته اند.


4- خانم تریسی شوالیه "دختری با گوشواره ی مروارید" را در سال 1999 منتشر کرد و "نور شعله ور" را در سال 2007. در این فاصله ی زمانی، دو کتاب دیگر هم  از این نویسنده منتشر شد با نام های "فرشته های در حال سقوط" و "زن و اسب تک شاخ" که هیچکدام در ایران ترجمه نشده اند. چه چیزی شما را به طور خاص جذب "نور شعله ور" خانم شوالیه کرد؟
من ان دو کتاب دیگر را هم خوانده ام, و کلا دوست داشتم حتما یکی از کارهای شوالیه را کار کنم. ولی باتوجه به مسائل مربوط به ممیزی و عرف رایج برای مجوز گرفتن کتاب, ان دو کتاب دیگر را کنار گذاشتم. اما "نور شعله ور" در عین جذابیتهایش, محمل ایجاد حساسیت هم نبود. ضمن این که من لندن قرن هجدهم و به خصوص ویلیام بلیک را خیلی دوست دارم.

5- انتخاب اثر برای شما بیشتر حول کدام محور می چرخد، پیشنهاد ناشر یا انتخاب شخص شما؟ در کل پیشنهاد ناشر چه میزان از اثر های منتشر شده ی شما را در برمی گیرد؟
اکثر کارهایم انتخاب شخصیم بوده اند. اما برخی کارها, مثلا همین زندگینامه مشاهیر, پیشنهاد ناشر اند. سلیقه من در ترجمه, سلیقه¬ای سخت و مشکل¬پسند است و کتابهایم اگرچه معروف میشوند یاجریان ساز – مثل ترجمه ایم از بارتلمی- اما چندان پرفروش نیستند. طبعا ناشرها شم اقتصادی تیزتری دارند. اما اول از همه باید از کاری خوشم بیاید, وگرنه بوده اند ناشرانی که پیشنهاد ترجمه اثار بازاری¬تر یا به هر حال مخالف سلیقه مرا داده اند که طبعا قبول نمیکنم.
6- نگاه حاکم بر صنعت نشر امروز را چطور می بینید؟ آیا صاحبان صنعت نشر و چاپ آگاهی و توانایی لازم برای انتخاب آثار خوب خارجی و پیشنهاد آنها به مترجم را دارند؟
کلا صنعت نشر صنعت فقیریست که با مکشلات بیرونی بسیاری هم احاطه شده. در این شرائط نمیشود منصفانه از استانداردها و بایدها و نبایدها و لزوم نگاه صد در صد فرهنگی ناشر حرف زد. من با 11 ناشر خوب وخوشنام در تهران کار کرده ام که یا شخص ناشر احاطه قابل قبول و نسبی بر ادبیات خارجی داشته, یا شخص اگاهی را به عنوان مثلا سرویراستار یا ... در دفترش داشته که کتابهای روز را بشناسد. درستش این است که چنین کسانی هم بدنه مترجمان ایران را بشناسند و سبکشان را بدانند, هم با اثار روز جهان در تماس باشند. ولی این خیلی ایده ال است. گاهی همین ویراستارها سلیقه ای عمل میکنند, گاهی هم ناشر تشخیص به موقعی ندارد. به نظرم در نهایت خود مترجم باید توانایی مجاب کردن ناشر را داشته باشد.

7- تا چه اندازه ای پیشنهاد های ترجمه ی ناشران معطوف سلیقه ی بازار کتاب بوده و تا چه حدی به وزن ادبی و هنری اثر معطوف است؟
سوالتان خیلی کلیست. بستگی به ناشر دارد. ناشرهایی رامیشناسم که صرفا دنبال مدی هستند که در بازار بفروش باشد. در مقابل ناشرهایی هم هستند که فکر میکنند اگر یک اثر خوب و والا را به درستی چاپ و به بازار معرفی کنند, میتوانند به فروش خوب هم فکر کنند. بدی کار جاییست که برخی ناشرها اثار صرفا بازاری را چاپ میکنند و بعد در مسری معکوس میکوشند برایش ارزشهای هنری پیدا کنند! مهم است که نگاه ناشر به این حوزه نگاه ادیبانه باشد, یا کاسبانه. اما به هرحال اقتصاد هم همیشه تعیین¬کننده است.  

8- با ممیزی چه می کنید؟ تا چه حد انتخاب های شما برای ترجمه تحت تاثیر این موضوع قرار گرفته اند؟  مثلاً پیش آمده که شیوا مقانلو دست روی کتابی بگذارد ولی به خاطر ممیزی هایی که برای کتاب پیش بینی می شود از انتخابش صرف نظر کند؟
با ممیزی میسازیم! کار دیگری هم میشود کرد؟! از همان ابتدا سعی میکنم کتابی را شروع به ترجمه کنم که به زعم خودم کمترین حد ممیزی را بخواهد, یا بشود طوری تعدیلش کرد که خیانتی به متن نویسنده محسوب نشود.  اما مشکل اینجاست که خط قرمزها روشن نیست و خیلی وقتها چیزهایی دچار ممیزی میشوند که کاملا فلجم میکنند. یکی دوبار هم کتابی را تا نصفه جلو رفتم و سعی میکردم به خودم تلقین کنم مشکلی پیش نمیاید! ولی وسطهای راه مجبور شدم در کمال نومیدی توقف کنم. اکثر کتابهایم دچار ممیزی میشوند ولی به هر حال اثاری که چاپ شده اند را با کمترین حد جرح و تعدیل به دست مخاطب میرسانیم. به هرحال ادمی مصر و وسواسی ام. مثلا در کتاب "میکل آنژ" یکی دو تصویر بود که گفته بودند باید حذف شود. من حاضر نبودم کل این کتاب جذاب به خاطر دو تصویر از دست مخاطب دور بماند. پولش را هم گرفته بودم, یعنی چه چاپ میشد و چه نمیشد فرقی به حال جیب من نمیکرد! ولی منابع هنری را جستجو کردم تا تصاویر جایگزینی از اثار میکل آنژ پیدا کنم که هم به متن کتاب بخورد و هم مشکل ممیزی نداشته باشد! بعد با کمک خانمی که مسئول صفحه¬بندی و حروفچینی و کلا مسائل فنی کتابها بود, کلی گپ زدیم و ایشان هم کلی زحمت کشید تا کتاب با بهترین استاندارد چاپ شود.
9- ممیزی جدا از انتخاب اثر، روند ترجمه ی شما را هم تحت تاثیر قرار می دهد؟ شخصاً هنگام ترجمه ی اثر دست به اصلاح برای رفع مشکل ممیزی میزنید یا اینکه اثر را آنگونه که هست ترجمه می کنید و تصمیم گیری راجع به این موضوع را به مرحله ی اخذ مجوز می سپارید؟
در آثار داستانی اگر به جایی برسم که به اصطلاح خیلی گل درشت! مطلبی را بیان کرده باشد, همانجا نرم و تعدیلش میکنم. (و قطعا در ممیزی ارشاد دوباره هم نرم میشود!) ولی چیزی را حذف نمیکنم, بلکه سعی میکنم حساسیتها را در عین وفاداری به متن کم کنم. ولی در مورد اثار تئوریک و نظری – مثلا کتابهای دانشگاهی سینمایی- هیچ تغییری در متن نمیدهم. بلکه صبر میکنم تا پس از مشورت با ویراستاران علمی, ببینیم ممیزی ارشاد چه میگوید.
10- به نظر شما و با توجه به شرایط حاکم بر صنعت نشر ، در دوراهی پایبندی به متن اصلی و رعایت اصول ممیزی کدام راه را باید پیش گرفت؟ آیا باید به هر قیمتی و با هر حذف، تعدیل و تغییری کتاب را به دست مخاطب ایرانی رساند و یا اینکه نباید رعایت اصالت متن را فدای ممیزی کرد؟
اکثر ما مترجمهای حرفه¬ای به آن مرحله از اگاهی به اوضاع رسیده ایم که بدانیم یک کار تا چه حد امکان چاپ دارد. به نظر من اگر جرح و تعدیل کار زیاد باشد و کلیت اثر را تحت تاثیر قرار دهد, نباید چاپش کرد. اگر ارشاد بگوید از یک داستان کوتاه یک صفحه یا دو پاراگرافش را حذف کن, ترجیحم این است که کل داستان را حذف کنم. و اگر قرار است در رمانی یک فصل حذف شود یا جا به جا بخشهایی از فصول مختلف ممیزی شوند, بهتر است کلا چاپش نکرد. ولی اگر میشود با کمی تغییر – با حفظ زبان و فضا و دیدگاه اثر اصلی- کار خوبی را به مخاطب معرفی کرد, چرا که معرفی نکنیم؟ متسافانه مخاطب ما از قافله ادبیات دنیا خیلی دور است.

11- حالا که بحث ممیزی به میان آمد اجازه بدهید به محبوب ترین آثار ترجمه شده توسط شما یعنی آثار بارتلمی و بونوئل اشاره ای بکنیم. در این آثار تا چه حدی متن دچار ممیزی شد؟ و به نظر خودتان اثری که امروز به دست مخاطبان می رسد تا چه اندازه با متن اصلی همسنگ است؟
آثار بارتلمی در چاپ اولشان حقیقتا دچار کمترین ممیزی شدند. "زندگی شهری" در حد یکی دو جمله ممیزی شد. "زن تسخیر شده" در حد یکی دو خط, "روی پله های کنسرواتوار" هم همینطور. "بونوئلی ها" هم در چاپ اولش تقریبا ممیزی خاصی نداشت. اما همه این کتابها شرائط نشری خاصی داشتند که برای چاپ دوم باید مجددا مراحلی را طی میکردند. و اینجا بود که کار سخت شد. مثلا از "بونوئلی ها" یک داستان کوتاه را کلا حذف کردم, چون خطوط مورد حذفش زیاد بود. ولی باقی اصلاحات خواسته شده را با ایجاد تغییر و تعدیلاتی انجام دادم. مخاطب من میتواند مطمئن باشد که انچه از بونوئل و بارتلمی میخواند, همان فضا و جهان¬بینی و لحن و معنایی را دارد که خود نویسنده میخواسته.
 12- در حال حاضر کتابی دارید که پشت در اخذ مجوز مانده باشد و هنوز نتوانسته باشد از آن عبور کند؟
بله. همان مجموعه داستان خیلی مهم و تاثیرگذار – در جهان- "گمشده در شهربازی" اثر جان بارت که نمونه مهمی از ادبیات متافیکشن است و چند سال است مجوز نگرفته.

13- چه آثار جدیدی از شیوا مقانلو در راه است؟
دو کتاب معتبر دانشگاهی برای دانشجویانم در رشته سینما, و کلا علاقه¬مندان جدی سینما ترجمه کرده ام. یکی "مطالعات سینمایی" اثر امی ویلاریو که نشر دانشگاهی سمت چاپش میکند. و دوم "سینمای ژانری: از ایئولوژی تا شمایل¬شناسی" اثر بری کیت گرانت که نشر بیدگل آن را زیر چاپ دارد. مجموعه داستان خودم با نام "آنها کم از ماهیها نداشتند" نیز اصلاحاتی خورده که امیدوارم امسال از سوی نشر ثالث به بازار بیاید.


اسکندر مقدونی چگونه جهان را فتح کرد