پیشنهاد فیلم و کتاب


یادداشت روزنامه اعتماد
پیشنهاد فیلم: کمدی- درام "دروغهای کوچک مصلحتی" Little white Lies  ساخته گیلیام کانه (و با فیلمنامهای از خود  او) را چندی پیش دیدم که خیلی به دلم نشست. یک فیلم دوساعته خوشریتم و به لحاظ ساخت و لوکیشن جمع و جور که گروهی از بهترین بازیگران فرانسوی را در نقشهایی روزمره و رئال گرد هم آورده تا یک نتیجهگیری کوبنده و دردناک را از دل بیان و بازی اتفاقات ساده زندگیشان بیرون بکشد. چند دوست که یکیشان به علت تصادفی سخت در بیمارستان بستریست, به سنت هرساله راهی ویلایی کنار دریا میشوند تا کمی خوش باشند. هر یک از آنها نقاب خوشرنگ خوب و خوشی بر چهره دارد که به کمک آن زندگی را تاب میاورد؛ اما سفر و دورهم بودن بهانهای میشود برای کنا رفتن نقابها. رازهای کوچک و بزرگ هر کس که با دروغهای مصلحتی از خودش و دیگران پنهان میشده ناگهان سرریز میکنند و همگی با احساسات و ضعفهای شخصیشان رودررو میشوند. نهایتا با کنار رفتن پردهها و در انجامی تراژیک, همه مجبورند دیگری را آنطور که واقعا هستن بپذیرند. (نکته ضمنی و جالب شباهت زیاد داستان و فضاسازی این فیلم با "درباره الی" خودمان است. فیلم فرانسوی یک سال بعد از فیلم ایرانی یعنی در سال 2010 ساخته شده, و طبیعتا دست بازتری در پرداختن به روابط شخصی و زوایای تاریک و فراز و نشیبهای تلخ زندگی خصوصی آدمها دارد که نتیجه را شیرینتر کرده است.)     
پیشنهاد کتاب: "پاریس, جشن بیکران", نوشته ارنست همینگوی, ترجمه مرحوم فرهاد غبرائی, نشر کتاب خورشید, چاپ ششم, خرداد 92. خب در عین رعایت احترام جایگاه منحصر به فرد و خاص همینگوی بر تارک ادبیات رئالیستی آمریکا, انکار نمیکنم که خواندن شرح ماجراجوییهایش, بلوفزدنها و اغراقگوییهایش, شیطنتهای نهچندان خوشدلانهاش, بیرحمیهای آشکار و دلرحمیهای پنهانش, و خلاصه زندگی شخصی پر رفت و آمدش برایم از جهاتی جالبتر از خواندن داستانهای کوتاهش است. به خصوص که مثل این کتاب به قلم خودش هم باشد و شرحی از دوران درخشان و تکرارنشدنی بین دو چنگ جهانی که پاریس به مامن و میعادگاه درخشانترین چهرههای ادبی و هنری آن زمان تبدیل شده بود: غولهای سرخوش و نابغهای که در حرکت مدام و بیهدفشان بین کافهها و خیابانهای شهر, تخیل بیپروا و  گفتگوهای پرشورشان را به هنرهای ملموس و عینی تبدیل میکردند و به معرض نقد میگذاشتند, با هم دعوا میکردند, یارکشی میکردند, برای هم میزدند, عاشق و فارغ میشدند, و از دل همین روزمرهگیها برترین نمونههای غیرروزمره ادبیات و نقاشی و سینما را پدید آوردند.
شیوا مقانلو